خیلی از کسانی که فیلم میبینند و حتی کسانی که فیلم نمیبینند تو یه نکته اتفاقنظر دارند و اون اینه که سری فیلمهای ماتریکس قشنگ و البته جزو فلسفیترین فیلمها است (البته به جز آخرین نسخه اون). ماتریکس اونقدر ارجاع به مسائل مختلف مثل علم اوایل (خیلی از ما این علم رو به علم اساطیر میشناسیم)، فلسفه، روانشناسی؛ عرفان و خیلی چیزهای دیگه داره که هر بار درباره یک بخشی از اون حرفی زده میشه که البته درسته اما کامل نیست.
برای اینکه منظورم رو بهتر برسونم بهتره که از کسی کمک بگیرم که تو مثال آوردن خیلی معروفه؛ بله مولانای خودمون رو میگم. حتماً داستان فیل در تاریکی مثنوی معنوی رو خوندید یا حداقل شنیدید. ماتریکس همون فیل درون تاریکی است که هر کس جایی از اون رو لمس کرده و برای اهالی بیرون از اتاق توصیف کرده. اما به نظرتون اون فیلی که داخل تاریکی خودش رو حبس کرده کیه یا اصلاً چیه؟
بدون شک هرکسی که ماتریکس رو دیده باشه متوجه درهمتنیدگی روابط بین کاراکترها با هم و مهمتر از اون رابطه شخصیتها با محیط (بخوانید ماتریکس) شده. پس اگر هسته این درهمتنیدگی رو بشناسیم یعنی میتونیم این کلاف سردرگم رو باز کنیم؟ پس بیایید با هم تمام این تارهای درهمرفته رو کنار بزنیم ببینیم اصلاً اون وسط چیزی پیدا میشه یا نه!
- ۰ نظر
- ۲۷ دی ۰۰ ، ۰۲:۱۱